نماز چه شرایطی دارد
خواهی ار گیری وضو بهرِ نماز دست باید شست از هر برگ و ساز
کن طلب اول تو توفیق و مدد تا زِ توفیقش تو را ره طی شود
گوئی ار تکبیر از بهرِ صلوة آنچنان گو که نباشی در حیوة
با نیاز و عجز و هم با ذوق و شوق جسم تو در عالم و روحت به فوق
رفت پیغمبر به معراج از بدن تو برو معراج با روحِ حسن
گر چنین گردد تو را دائِم نماز می شوی از هر دو عالم بی نیاز
وحیت آید از خداوند جلیل آمدی بر درگه چون عبدِ ذلیل
نا امیدت من نگردانم زِ خویش خبثت بخشم من از اندازه بیش
گر نماز تو نماید حق قبول رحمت حق می کند بر تو نزول
گر که باشد این نمازت از ریا جمله ی اعمال تو گردد هوا
گر به سوی نفسِ دون داری تو میل جای تو در دوزخ است و چاهِ ویل
در مناجات ار نباشد لذتی نیست بدتر در جهانت ذلتی
گو تو تکبیر وَز عالم رخ بتاب تا شود عالم به پیشت چون سراب
پشت سر افکن همه کون و مکان روح تو گردد روان بر لا مکان
شد قیامت چون قیام روزِ حشر جمله اعمالت شود ظاهر به نشر
جوی، توفیق از خداوند کریم گو تو بسم الله الرّحمن الرَّحیم
چون زِ رحمان رازق است بر نیک و زشت از رحیمی خاصِّگان را شد بهشت
حمد حق بنما تو با صدق و صفا صدق آور پیش، زِ تو گردد رضا
معنی رب باشد، این سازنده اوست جمله ی اشیاء همه دانم زِ اوست
مالکش خوانیم یعنی در جزا می دهد با عدل هر کس را سزا
بعد از آن ایّاک نعبد نستعین خواستن یاری زِ حق، روی یقین
شد زِ اهدنا الصِّراط المستقیم آن رهی خوانیم، علی خواهد یقین
در صراط الّذین ای مرد خاص شد زِ اَنعمتَ علیهم بر خواص
بهر نیکان وعده گاه است از بهشت نفس را کُشته چون از کارِ زشت
هر مقرّب واقع گردد نزد حق فوق جنت یابد از ربّ الفلَق
بزم عیش نور خاص ذوالجلال از سُرور هر دَم وَزان یابد کمال
مومنان را می رسد پاداش نیک از خداوند غفورِ لاشریک
می دهد پاداش نیکویان به حشر زشتی و نیکی شود ظاهر به نشر
غیر المغضوب علیهم گشته دور دشمن پیغمبر و آل رسول
بعد گوییم ما سخن از ضالّین راه را گم کرده باشند از یقین
بعد بسم الله الرحمن الرحیم گفتگو در قُل هو الله ای سلیم
چون تو خوانی قل هو الله احد در پس آن هست الله و صمد
شاهد ذات خدای واحدیم چون زِ کنهش از عدم پیدا شدیم
هم کریم است و رحیم و بی نظیر بر همه اشیا بوَد دانم خبیر
لَم یَلِد و لَم یولد گوییم زِ پس نِی بزاید، نِی شده زاده زِ کس
او بری است از همه ترکیب و جفت ذات حق بوده غنی روز نخست
نِی خور و نِی خواب، نی دارد عیال او کریم است و رحیم و بی زوال
از ازل بودَست باشد تا ابد فرد و یکتاست و الله و صمد
رب العظیم گوییم در رکوع اعظمش خوانیم از اصل و فروع
گر شوی گریان در این دم همچو میغ رحمت حق سویت آید بی دریغ
در پسِ حق می کنم بر حق سجود بهترین عضوت به خاک آری فرود
گر زِ حق توفیق یابی در نماز می شوی در هر دو عالم بی نیاز
پرتوی از نور حق بینی به دل نیست گردی و زِ کار خود خجِل
آنچه ناپیدا و هم نادیدنی ست ساجد و مسجود در اینجا یکی ست
مَر تو را لرزد بدن مانند بید قطره در دریای حق شد ناپدید
می شوی گریان چو ابر اندر بهار خویش را بینی زِ عالم برکنار
خارج است وصف خدا از چون و چند تا به کی هستی در این دنیا به بند
شو تهی از خود که بینی نورِ ذات عاشقِ آن شو که زو شد ممکنات
صِدقِ فی مقعد مَلِیکٍ مقتدر بزم شاهی مَر تو را گردد نصیب
این حَسن باشد نماز خاصگان عاشقان، عارفان و زاهدان
نام او در سجده آری بر زبان برتر و بالاتر از کون و مکان
معنی دیگر در این شد مستقر من زِ خاکت آفریدم سر به سر
سجده ی دوم فرو رفتی به خاک در قیامت سر بر آری از مغاک
معنی دیگر بوَد اندر سجود که تو را از کبر می آرد فرود
در رکوع بخشد تو را نیمی گناه سجده کردی از گنه یابی رها
دین خلق و از گناهان کبیر نِی نگردد این نمازت دستگیر
حکم آن از این گناهان شد جدا تا نبخشد خلق کی یابی رها
گر نبخشد مَر تو را در سجده گاه تو شفیع آری پیمبر بر اِله
از خدا آید ندا بهرِ رسول من شفاعت می کنم از تو قبول
گر نماز تو خضوع است و خشوع این نمازت می شود بر حق رجوع
اشک آمد مر تو را مانند میغ هر چه خواهی از خدا، ننما دریغ
بشکند از شوقِ حق دل مَر تو را شد به پاداشِ تو جنّات علاء
گر که توفیقت دهد آن چاره ساز لذت ذکرش بیابی در نماز
نورها بینی تو فوق کلّ نور می شود باطل یقین جنّات و حور
شد نماز عارفان جانا چنین زین صفت شیطان شود زار و حزین
آنچه را عالم نماید آرزو تو زِ قلبِ پاک بینی ای عمو
ذرّه ای از نور حق تابد به دل لا شوی، گردی زِ هستی بی خبر
ای علی اندر جهان بیدار باش سرِّ مردم را مکن هر جا تو فاش
چون خدا ستّار هست ستّار باش در پناه حق دمی بیدار باش
دیوان شهید-صفحات 19، 20، 21و 22
توسط : شهید علی طاهریان