تجاوز
از تجاوز کشته شد مردانِ حق از تجاوز دسته ای شد مستحَق
از تجاوز شد علی خانه نشین از تجاوز شد هویدا بُخل و کین
از تجاوز کُشته می گردد حسین از تجاوز کشته شد هم نورِ عین
از تجاوز زینبُ بزمِ شراب از تجاوز قلبِ طفلان شد کباب
از تجاوز بر شتر شد عابدین از تجاوز بود دائم او حَزین
از تجاوز بر حسَن دادند زهر از تجاوز کرد صُلح اندر عَلَن
از تجاوز باقرِ علمِ لدنّ چون غریبان زندگانی اش وطن
از تجاوز جعفرِ صادق به تاب از تجاوز عالمی گشته خراب
از تجاوز موسیِ جعفر به حبس از تجاوز هفت سالش چون قفس
از تجاوز شد علی موسی الرضا کُشته شد از زهرِ مأمون دَغا
از تجاوز شد جواد اندر شتاب کُشته شد از آن زنِ کافر نهاد
از تجاوز شد نهان صاحب زمان ز امر حق روزی شود بر ما عَیان
از تجاوز مردمی تالی شده از تجاوز دسته ای قالی شده
از تجاوز مرغ می افتد به بَند از تجاوز شد به حیوان پوزه بند
از تجاوز آدمی شد در خطر از تجاوز شد بشر جایَش سقَر
از تجاوز نفت در دستِ شَرار از تجاوز سینما شد برقرار
از تجاوز شد حلال بر ما حرام از تجاوز می شود اشیاء گِران
از تجاوز نَفس ها گردد شَریر از تجاوز بهرِ شیطانی اسیر
از تجاوز لا شود ملکِ کبیر از تجاوز دیگری بر تو امیر
از تجاوز قطع گردد دست دزد از تجاوز می شوی بی اجر و مُزد
از تجاوز می شود روی ها سیاه از تجاوز می شود عالم تباه
از تجاوز می شود آدم ذلیل از تجاوز می شود جسمت عَلیل
از تجاوز می شود خون ها هدَر از تجاوز می شود خاکَت به سَر
از تجاوز می شود بَدَنهای عُور از تجاوز می شود قلبِ تو کور
از تجاوز می شوی رسوای عام از تجاوز مذهبت گردید خام
از تجاوز می شوند طفلان یتیم از تجاوز می شود زن ها عَقیم
از تجاوز بی جهت بینی عقاب از تجاوز رشوه ها گردید باب
از تجاوز سرنگون شد نمرود از تجاوز بنگر از عاد و ثمود
از تجاوز بین که شدّادِ عَنید از تجاوز بین به فرعون چون رسید
از تجاوز کودکان اَندر عطَش از تجاوز آلِ طاها کرده غَش
از تجاوز مردمی شد چاریار از تجاوز می رود سرها بِدار
از تجاوز خضر کشتی را شکست از تجاوز یوسفی زندان نشست
از تجاوز کَهفیان در غار شد از تجاوز آدم، آدم خوار شد
از تجاوز زِ آسمان آید بَلا از تجاوز شد حسین بر کربلا
از تجاوز شد عزازیل طردِ حق از تجاوز قومِ نوح گردید غرق
از تجاوز کشته شد هابیلِ پاک از تجاوز قومِ فرعون شد هلاک
از تجاوز کشته شد پیغمبران از تجاوز بهرِ آدم انتقام
از تجاوز کُشته شد یارانِ بَدر از تجاوز می شود خون ها هدَر
از تجاوز رفت آزادی به باد از تجاوز حاکم است اِبنِ زیاد
از تجاوز مومنین گَشته غَمین از تجاوز حَرمَله در دشتِ کین
از تجاوز کُشته می گردد علی از تجاوز دیو شد جای نَبی
از تجاوز سوخته دربِ علی از تجاوز شد عمَر جای علی
از تجاوز غَصب می گردد فدَک از تجاوز عابدی افتَد به شک
از تجاوز می شود زینب اسیر از تجاوز شد یزیدِ دون، امیر
از تجاوز فاطمه گردد حَزین از تجاوز شد پیغمبر هم غَمین
از تجاوز قطع گردد مائده از تجاوزگر شود این سامعَه
از تجاوز میلِ تو سوی رِبا از تجاوز شد عبادت ها ریا
از تجاوز سامری شد خوار و زار از تجاوز یاسر آمد رویِ دار
از تجاوز ناقه را کردند پی از تجاوز مردمی خوردند مِی
از تجاوز شهره می گوید دروغ از تجاوز رفت از مردم فروغ
از تجاوز خوار گشتی عمرِ یاس از تجاوز سوره ای آمد بِناس
از تجاوز آدمی شد مُحتکر از تجاوز از خدائی بی خبر
از تجاوز ابرعه با چند پیل از تجاوز خون شود چون رود نیل
از تجاوز بشُد کعبه خراب از تجاوز بسته می گردد چو باب
از تجاوز کردنِ بحثِ زیاد می رود چون آبروی تو به باد
از تجاوز خولی و شِمر لعین از تجاوز می کند دشمن کمین
از تجاوز خولی و اِبنِ زیاد از تجاوز دینشان رفته به باد
از تجاوز اِبن سعدِ دون چه کرد از تجاوز حارثِ ملعون نگر
از تجاوز خوانده شد عیسی خدا از تجاوز رفت بوجَهلی زِ راه
از تجاوز آدم آمد از بهشت از تجاوز آدمی شد در کِنِشت
دیوان شهید- صفحات 33،34 و35
توسط : شهید علی طاهریان