سوال از عبدالله
کرد یک رندی ز عبدالله سوال از چه می باشی ز مرد و زن ملال
بی رفیق و یار، خاموشی چرا گفت من دارم رفیق با وفا
گفتمش در ده نشانم از کرم تا شناسم کیست زو من پی برم
گفت خاموشی و تنهایی ست آن راحتم ز یشان و دائم در امان
نفع دادندم در هر مدعا زین سبب هرگز نیم ز یشان جدا
بس نمودند دور از من هر گناه نیست بهتر زین رفیقان جز خدا
قلب را آرام و نورانی کنند دیگران عمر مرا فانی کنند
هست خاموشی مرا از یار به خانه ی پر مار از اغیار به
ای علی زین پس تو خاموشی گزین خلق را بگذار در کنجی نشین
دیوان شهید طاهریان- صفحه ی 303
توسط : شهید علی طاهریان