خوف و رجاء
گوش بگشا بشنوی اکنون سخن کن تفهّم نکته های نغزِ من
صد هزاران سال شیطان در نماز وَز تکبر کرد با حق نیز ناز
زَامرِ حق از سجده سرپیچی نمود رانده شد از درگه مُلکِ وجود
همچو بر صیصاء و بلعم ای عمو پند و عبرت باشَدَت بنگر نکو
تا تو باشی جمله در خوف و رجاء دانم اندر صبر و تسلیم و رضا
بود بر صیصا چو عیسای مسیح از دَمَش می شد شفاهای ملیح
شد زِ شیطان و زِ نفسَش رویِ دار گشت گمراه و زِ گمراهی است خوار
امر و نهیش بُود چون پیغمبران علمِ حق در پیشِ او بودی عیان
شد زِ اغوای ابلیس آن خود پرست کرد نفرین بهرِ موسی گشت پَست
وادی تِیه موسی تا به چند بود حیران گفت این سِر است و پند
وحی شد بلعم تو را نفرین نمود زین سبب در وادیت حیرت فزود
گفت یا رب به بلعم چون کنم ده تو دستوری عمل با او کنم
وحی شد مختار می باشی به فعل هر چه می خواهی در بَرَش بنما عمل
کرد نفرینش زِ ایمان شد بری کارِ حق هرگز نباشد سرسری
کرد بر صیصاء به خود دانم جفا عبرتی باشد برِ نفس و هوی
دخترِ میر از دعایش شد شفا نفس محرک ره نمودش بر گناه
شد همی بر کرده ی خود در هراس رفت شیطان نزدِ او با طرزِ خاص
مشورت کردی زِ شیطانِ لعین گُفت بنمایش هلاک و کن زمین
کُشت دختر را فتاد اندر کمند فاش شد رازش نمودندَش به بند
رفت روی دار از وی رفت باد سجده بر شیطان نمود آن نامراد
زین سبب لعنِ حق آمد هر طرف تیر باران گَشت جانش شد تلف
شد به دنیا و به عقبی رو سیاه آه و واویلا، زِ شیطانِ دغا
پند و عبرت باشد ای مردِ نکو تا شناسی نفس و شیطان ای عمو
گَر که بگرفت لقمه ات اندر گلو تو مشو ترسان و خائف از کلو
ای علی خود را نما دور از هوس بلبلت را کن رها از این قفس
رو نما بر جانبِ مُلکِ کبیر هر چه بنمایی خدا باشد بصیر
دیوان شهید- صفحات 79، 80
توسط : شهید علی طاهریان