احوال مردم دنیا و آخرت
اهل دنیا ذکر و صلواة نبی اهل عقبی راست حمدِ سرمدی
اهل دنیا اندک اندر زندگی اهل عقبی هست در پایندگی
اهل دنیا هست در بازارها اهل عقبی راه و رسم کبریا
اهل دنیا را بوَد رنج و مِحن اهل عقبی را سر و پا شد حسن
اهل دنیا را بود آلودگی اهل عقبی را صفا شد زندگی
اهل دنیا هست اندر بندگی اهل عقبی راحت و آسودگی
اهل دنیا هست در جنگ و ستیز اهل عقبی نزد حق باشد عزیز
اهل دنیا را بوَد سختی و رنج اهل عقبی را همه دُر است و گنج
اهل دنیا را بود لهو و لعب اهل عقبی نیز باشد تازه لب
اهل دنیا را بود نان و پیاز اهل عقبی را عوض شد برگ ساز
اهل دنیا را بود دایم عذاب اهل عقبی را شراب پاک ناب
اهل دنیا را فریب است و دغل اهل عقبی را بوَد نیکو عمل
اهل دنیا دائم اند در درد و سوز اهل عقبی را بود بس دلفروز
اهل دنیا را سراسر ذلت است اهل عقبی کارشان در ذلت است
اهل دنیا را سراسر اشک و آه اهل عقبی را بود بس عزُّ جاه
اهل دنیا از حقیقت گشته دور اهل عقبی را همه نور است نور
اهل دنیا جایشان همچون قفس اهل عقبی شد رها از این قفس
اهل دنیا باشد اندر ترس و بیم اهل عقبی را بوَد جود از کریم
اهل دنیا شد ستوه از دست زن اهل عقبی شد به حوران هم سخن
اهل دنیا را همه جبر است و زور اهل عقبی شد زِ سختی ها به دور
اهل دنیا جمله نادانند و دنگ اهل عقبی جمله نیک و شوخ و شَنگ
اهل دنیا هست دائم در به در اهل عقبی در عوض زرّین کمر
اهل دنیا را بود دشوار و سخت اهل عقبی را بوَد جا روی تخت
اهل دنیا را بود درد و بلا اهل عقبی جمله مهمان خدا
اهل دنیا با منافق شد قرین اهل عقبی با خدا شد همنشین
اهل ایمان هست در دنیا ذلیل اهل عقبی شد چو مهمان خلیل
اهل ایمان بهرِ حق گردد شهید اهل عقبی از خدا یابد نوید
اهل دنیا هست در فکر کمی اهل عقبی را لقای سرمدی
اهل دنیا شد به پیری زوال اهل عقبی را بود نیکو جلال
اهل دنیا در زوال و در فنا اهل عقبی عمرشان باشد بقا
اهل دنیا می شوند از عمر پیر اهل عقبایند سلطان و امیر
اهل دنیا هست از شیطان اسیر اهل عقبی هست سلطان کبیر
اهل دنیا باشد اندر خوف و فکر اهل عقبی را همه خیری است بکر
اهل دنیا شد زِ پیری پُشت قوز اهل عقبی در جوانی دلفروز
اهل دنیا نالَد از مال و عیال اهل عقبی را سراسر کیف و حال
اهل دنیا می رود سوی قبور اهل عقبی را همه قصر است و نور
اهل دنیا جمله در پژمردگی اهل عقبی دارد اصل زندگی
اهل دنیا را بود صدها مرض اهل عقبی را جوانی در عوض
اهل دنیا را بود روها سیاه اهل عقبی صورتش گردد چو ماه
اهل دنیا خوردن و اسهال و قِی اهل عقبی را بود نیکو زِ پی
اهل دنیا لقمه اش باشد کثیف اهل عقبی کارشان باشد نظیف
اهل دنیا را بدن باشد کثیف اهل عقبی شد نظیف و هم لطیف
اهل دنیا خستگی دارند و خواب اهل عقبی راحتیِ بی حساب
دیوان شهید-صفحات 63و 64و 65
توسط : شهید علی طاهریان