شعر، شهدا، هنرمند |
شیطان و نفس دون س- اصلِ خلقت شیطان از چیست؟ ج- روایت است که در دوزخ از دُمبِ اژدها، ماری خَلق شد و از دُمبِ افعی کژدم. مار و کژدم باهم ازدواج نمودند و از آنها شیطان آفریده شد. س- آیا شیطان که از جنس آتش می باشد، می سوزد؟ ج- روزی حنَفی در منبر بود و می گفت: جنسی جنسِ خود را نمی سوزاند و تا چیزی دیده نشود؛ نباید بدان اعتماد نمود. نیکی و بدی همه از جانب خداست. بهلول حاضر بود، همان هنگام کلوخی به پیشانی او زد. حنفی نزد هارون رفت و شکایت نمود. بهلول را نزد هارون حاضر نمودند. گفت: ای بهلول! این چه عملی بود که از تو سر زد؟ بهلول پاسخ داد: من جواب مسائل او را دادم، زیرا گفت، شیطان جنس آتش است و نمی سوزد. او هم از جنس خاک است و بدو آزاری ننموده ام. دیگر گفت، خدا تا دیده نشود اعتماد نباید نمود، پس دردش را به من نشان دهد و دیگر گفت، فعل فعلِ خداست. من هم کار را از فعلِ خدا انجام دادم و مقصر نمی باشم. از این پاسخ، حنَفی شرمنده گردید از گفتار خود پشیمان شد . س- چرا آدم مقرّبِ درگاه شد و شیطان رانده گردید؟ ج- آدم ادب داشت مقرّب شد و شیطان بی ادب بود رانده گردید. بی ادب محروم شد از فیضِ رَب لعنت حق باد بَر وِی تا عقَب با ادب دایم بوَد در غرُّ و ناز بی ادب رسوا و در سوز و گداز س- شیطان چه عملی را دوست دارد؟ ج- قسَم دروغ، شراب خواری، دنیا دوستی، غضَب، زنای محصنه، لواط، فراموشی از خدا و ناامیدی از خدا. س- شیطان در کجا به غضَب می رود؟ ج- سجده ی طولانی، صدقه، توبه نمودن از گناهان. س- شیاطین و جن در خواب می توانند به صورت پیغمبران شوند؟ ج- جن و شیاطین نمی توانند بصورت پیغمبران و ائمه در آیند؛ زیرا روح آن ها احاطه دارد. اما به صورت سگ، گربه، مار و آدم ظاهر می شوند. س- آیا جِن غیب هم می داند؟ ج - اگر جن غیب می دانست هنگام فوتِ حضرت سلیمان که به عصا تکیه داده بود و به دارِ بَقا رحلت نموده بود، با اطلاع می شد. از این رو معلوم شد غیب مُختص خداست مگر اینکه آن را به پیغمبران خود بیاموزد. انسان نیز به واسطه ی الهام و وحی از جانب خدا به آن پی می برد. س- آن چیست که به خود بالید، خداوند خاصیت از او برداشت؟ ج- تیر به خود بالید گلوی اسماعیل نتوانست بریدن، آتش به خود بالید ابراهیم را نتوانست سوزاندن و آتش برایش گلستان شد. معده به خود بالید و یونس را که در شکم ماهی بود نتوانست حضم نماید، فرج به خود بالید؛ ناقه ی صالح از سنگ خارج شد، نطفه به خود بالید حضرت عیسی بدون نطفه به دنیا آمد، سحر و جادو به خود بالید، عصای موسی اژدها شد و لشکری را بلعید در حالیکه نه کم شد نه زیاد. نمرود به لشکر و جلال خود بالید و مغرور شد با پشه او را ساکت نمود، ابرهه به خود بالید؛ ابابیل با گِل او را نابود ساخت. شد زِ سنگی ناقه خارج ای نیکو چوب لَقیان می شود از امر او کارد بی اَمرش نبرّد حلق را آتشی زِ امرش نسوزد خَلق را یونس اندر بطن ماهی کرد جای پشه شد غالب زِ امرش در جهاد ابرهه با لشکری چندین هزار از ابابیلی، چه سان شد در فرار [ پنج شنبه 04/5/2 ] [ 12:45 عصر ] [ شهید علی طاهریان ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |