شعر، شهدا، هنرمند |
سوال از عبدالله کرد یک رندی زِ عبدالله سوال از چه می باشی ز مرد و زن ملال بی رفیق و یار، خاموشی چرا گفت من دارم رفیق با وفا گفتمش در ده نشانم از کرم تا شناسم کیست زو من پی برم گفت خاموشی و تنهایی ست آن راحتم ز یشان و دائم در امان نفع دادندم در هر مدعا زین سبب هرگز نیم ز یشان جدا بس نمودند دور از من هر گناه نیست بهتر زین رفیقان جز خدا قلب را آرام و نورانی کنند دیگران عمر مرا فانی کنند هست خاموشی مرا از یار به خانه ی پر مار از اغیار به ای علی زین پس تو خاموشی گزین خَلق را بگذار در کنجی نشین
دیوان شهید- صفحه ی 303 [ سه شنبه 04/4/31 ] [ 6:26 عصر ] [ شهید علی طاهریان ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |