از جبهه
خداوندا دلی ده آتش افروز بِدان آتش بسوزم من شب و روز
زِ خود گم گشته گردم از تو پیدا زِ عشق تو دلم گردیده شیدا
زبانم ذاکر و دل کرده غوغا به هر جا بنگرم باشی هویدا
زِ یادِ تو شود زنگارِ دل پاک بوَد مهرِ تو یا رب در دلِ خاک
زِ تو برپا بوَد افلاک و انجُم در این غم بین گشته ام گم
زِ فعل زشتم گر سوزی بوَد عدل بدی هایم زِ فضلَت کن مبدّل
شدم غرق گنه زِ آلودگی ها رهایی ده مرا از زشت و زیبا
شهادت گَر مرا باشد لیاقت شهادت را نصیبم کن تو یا رب
زِ توفیق همچو می جویم خدایا جوانان را نگهدار از بلاها
مرا یاری نما گر زنده مانم مقدّرهای تو هرگز ندانم
خداوندا جوانان را بشو یار که باشند دین احمد را نگه دار
اگر چه عهد هایت را شکستم وَز این آلودگی ها گیر دستم
زبانم لال گردد گَر بپرسی به روزِ عدل، تو از بازپرسی
در آن هنگام گَر دستم نگیری کجا رو آورم وَز ناامیدی
فقیر و عاجز عظمِ ضعیفم رهایم کن وَز این کارِ کثیفم
تو پیروزی به اسلام عطا کن تو حاجات مسلمانان روا کن
دیوان شهید-صفحه 342
توسط : شهید علی طاهریان