قیامت و حشر مردم
خواست ابراهیم از پروردگار تا هویدا گردَدَش روزِ شمار
عبرتی گردد زِ بهرِ مرد و زن تا ابد باقی بماند در زَمَن
امر شد از جانب پروردگار تا بگیرد چار طَیر اندر دیار
جمله را کوبد به هم آن بی نظیر کوبد و بر هم بریزد چون خمیر
زاغ بود هم بَط و دیگر خروس دیگری طاووس مانند عروس
چار قسمت کرد آن نیکو نهاد هر یکی را روی کوهی برنَهاد
امر کردی زِ اذنِ حق آن مقتدا وصل شد با سَرها، شدی هر یک جدا
هر یکی بر اصل خود پیوسته گشت جمله ی مرغان، زِ اَمرَش زنده گشت
آب و دانه ریخت خوردند آن زمان عبرتی گردید بَهرِ مردمان
عارفان این نکته دریابند راز از خداوندِ کریمِ کارساز
هست معنایش در اینجا ای جناب گوش کن تا بشنوی نیکو جواب
حِرص بَط آمد، خروس از شهوت است زاغ باشد آرزو اَندر سرشت
گویَمَت طاووس شد از کِبر و ناز فخر بنمودن زِبَهرِ برگ و ساز
چار مرغانِ هوایت سَر بِبُر بهرِ عقبی تا در آن باشی تو حُر
هست قرآن را یقین چندین بطون یاورت نور، نمایَش آزمون
ای علی در کار حق مردانه باش خلق را بگذار، رو ویرانه باش
دیوان شهید- صفحه 88
توسط : شهید علی طاهریان