زنده شدن مردی زمان موسی
قوم اسرائیل بوده در قدیم در زمانِ موسای عمرانِ کلیم
کشته بودند بیگناهی زان میان مجتمع گشتند اسرائیلیان
در پی موسی روان در آن زمان تو نبی باشی بگو سرِّ نهان
رفت موسی زان سبب در کوه طور در مناجاتِ خداوند غفور
امر حق آمد زِ قربانیِ گاو جمله بر موسی شدندی کنجکاو
که چه نوع گاویست بَرگو ای جواد زنده گردد تا رسیم اندر مراد
بار دیگر شد به طُور آن نیکنام تا زِحَق دستور گیرد در نظام
با لجاجت جمله اندر گفتگو رنگ آن گاو است چه سان بر ما بگو!
رفت موسی بار دیگر سوی طور در مناجاتِ خداوندِ غفور
زرد رنگ آمد نشانیِ بَقَر راهشان مسدود شد از این خبر
بعد از آن گفتند جوان است یا که پیر چون توئی اکنون زِ بهرِ ما امیر
امر شد از حق که باشد گاو بکر راهشان مسدود شد از بهر مکر
در لجاجت میشود کارَت خراب آب پنداری ولی باشد سَراب
جستجو کردند اندر هر طرف بُود گاوِ مومنی با آن صفت
بُود ذاکر او زِصلواتِ نبی آن زمان که اسم احمد بُد خَفی
یا که بودی احترامش بر پدر تا که خیزد بعدِ خواب، گوید خبر
گفتگو شد بینِشان با آن جوان او اشارت کرد به مادر آن زمان
کرد مادر قیمتِ گاوش گران بار دیگر شد رجوع بهرِ جوان
قیمتش بنمود زاید او به زَر بار دیگر شد رجوع بهرِ پدر
گه به مادر، گه پدر گاهی پسر زَر شدی با جَلدِ گاوی سر به سر
ذبح کردندی به امرِ کردگار رازها شد بهرِ مردم آشکار
گاو مرده مرده ای را زنده کرد عارفان را زین نشان پاینده کرد
جَست از جا مرده و کردی سلام سّرِ خود گفتا به موسی با کلام
گفت موسی قاتلت برگو که کیست وَز چه کُشتندت بگو از بهر چیست
گفت بهر دختری کُشته مرا این که دارد از همه بیش ادّعا
یا که میراثی بِبُردی از عمو زان سبب کشتند آن مردِ نکو
قاتلِ خود را بدادی او نشان معجزی شد آشکارا در جهان
گاو باشد نفسِ دون جانِ پدر سر بِبُر آن را زِجان یابی خَبر
زر بوَد ایمان اگر دانی تو نیز پُرنَما ایمان به صندوق ای عزیز
زنده گشتن شد دلیل حشرِ ما عبرتی گردد زِبهر ما سِوا
دیوان شهید-صفحات 89 و 90
توسط : شهید علی طاهریان