سوال از عبدالله
کرد یک رندی ز عبدالله سوال از چه می باشی ز مرد و زن ملال
بی رفیق و یار، خاموشی چرا گفت من دارم رفیق با وفا
گفتمش در ده نشانم از کرم تا شناسم کیست زو من پی برم
گفت خاموشی و تنهایی ست آن راحتم ز یشان و دائم در امان
نفع دادندم در هر مدعا زین سبب هرگز نیم ز یشان جدا
بس نمودند دور از من هر گناه نیست بهتر زین رفیقان جز خدا
قلب را آرام و نورانی کنند دیگران عمر مرا فانی کنند
هست خاموشی مرا از یار به خانه ی پر مار از اغیار به
ای علی زین پس تو خاموشی گزین خلق را بگذار در کنجی نشین
دیوان شهید طاهریان- صفحه ی 303
عشق یا محبت
من نخواهم حوری و جنت ز حق عاشق آنم که ما را کرد خلق
ترس از دوزخ ز بهر جان بود حور و جنت بهر مزدوران بود
گریه ها کردم ز مهجوری خویش راه دوری بهر من باشد به پیش
خواهم از حق زین قفس گردم بری از جهان پنهان شوم همچون پری
پر برآرم برپرم بر لا مکان عشق با حق بهتر است از صد جنان
مجلس بزم شه با اقتدار مالک ملکی که باشد لا یزال
حور و جنت باشد از بهر عوام از لقایش جستجو دارم مدام
بهره ای خواهم وز ان نور و جلال تا شوم در معرفت صاحب کمال
ای علی در راه حق دیوانه باش خلق را بگذار و رو، ویرانه باش
دیوان شهید طاهریان-صفحه ی 87
مجادله و گفتگو
حضرت صادق علیه السلام فرمودند:
گفتگوی نا به جا با دیگران درد مزمنی است در انسان و خصلتی بدتر از آن نمی باشد.
مجادله کردن از خوی شیطان و اوصاف نا پسندی است و به جز آدم نادان دم از مجادله نمی زند هر چند حق با او باشد.
دم مزن از گفتگوی بی ثمر وز جدل با دیگری بنما حذر
از جدل کان درد بی درمان بود عزت و دین داری از تو کم شود
نور ایمان را ز تو گیرد به زور از مقام و تربیت آرد فرود
خوی شیطان در دلت یابد قرار زان شوی بی ارزش و بی اعتبار
گویند مردی به حضرت امام حسین علیه السلام عرض کرد: باش تا بیایم در امر دین با تو گفتگو کنم.
حضرت فرمود: در امر دین و حقانیت آن بینایم تو اگر درباره امر دینت اطلاعی نداری باز گرد در طلب حقانیت آن، زیرا مجادله کار شیطان است.
دیوان شهید طاهریان- صفحه ی 284
صله ی ارحام
صله ی ارحام بجوی ای مرد حر منزل خویشان برو با دست پر
هر قدم اجری مزیدت ار نرید اجر و مزدت حق دهد همچون شهید
طاعتت را حق نویسد صد ز سال گفته ی پیغمبر است ای نیک حال
صله ی ارحام و خویشان کن زیاد دولت و عمرت بگردد ازدیاد
تا توانی در جهان کن عدل و داد ظلم و جورت می دهد ایمان بباد
بذل و بخشش کن به ایتام و فقیر تا نگردی در قیامت تو حقیر
سجده ی بسیار بنما بهر حق رو سفید آیی به محشر نزد حق
ای علی تو عاشقی را پیشه کن خلوتی بگزین بخود اندیشه کن
دیوان شهید طاهریان-صفحه 316
درخواست یاری از امام زمان
ای ابا صالح کجایی! جورها از حد گذشت ای ابا صالح کجایی نیک نامی رخت بست
ای ابا صالح کجایی! جمله مردم گشت زشت ای ابا صالح کجایی مرد و زن یکسان شدست
ای ابا صالح کجایی! امر امر زن شدست ای ابا صالح کجایی دین ز دنیا رخت بست
ای ابا صالح بجاه و رفعتت دادم قسم ای ابا صالح به شان و شوکتت دادم قسم
ای ابا صالح به نور انورت دادم قسم ای ابا صالح به جد اطهرت دادم قسم
ای ابا صالح به بیت احمدت دادم قسم ای ابا صالح به خلق احسنت دادم قسم
ای ابا صالح به رحم و شفقتت دادم قسم ای ابا صالح به عشق سرمدت دادم قسم
ای ابا صالح به حق جمله پاکانت قسم ای ابا صالح به حق چشم گریانت قسم
ای ابا صالح به مظلومی زهرایت قسم ای ابا صالح به حق سوز دلهایت قسم
ای ابا صالح به حق باب و هم مامت قسم ای ابا صالح به حق جمله نیکانت قسم
رحم بنما چون اسیرانیم اندر درد وغم رنج دنیای دنی ما را نموده پشت خم
دیوان شهید طاهریان-صفحه 182