قابلیت
دشمنی با نفس کردن کار هر اوباش نیست علم و حکمت لایق هرزه ی بی باک نیست
دوستی با احمد و آلش، نماید شیر پاک این مطاع را شد خریدار آنکه او اغیار نیست
هر که خواهد کو بَرَد سودی از این بازارِ دهر پُردلی باید که بُزدل را تجارت کار نیست
آشنای معرفت ای دل بُوَد مردِ خدا چون امانتداری ای دل، کار هر طرّار نیست
نیست دستوری که حُسن را بُرد در جای نِکو جای حُسن در آتش است و جای نیکش راه نیست
هر کسی را در لیاقت هست شان و مرتبت گاو و خر هرگز بدانم لایقِ آن شاه نیست
دیو را هرگز نباشد قابل انگشتری جز سلیمان ای برادر لایق این کار نیست
خلعتِ نیکو برای نیک مردان آمده بهرِ هر اوباشِ دون، این جامه و دستار نیست
لؤلوءُ مرجان و گوهر لایقِ سلطان بوَد بر گدای بی سر و پا زیب و زَر در کار نیست
شد زِ ربع و اطلس و مخمل برای گلرخان ورنَه هر اکسیرِ دون این جامه و دستار نیست
قامت کج را کجی بهتر بقامت ای پسر راست راهم، در جهان هرگز کجی در کار نیست
محرم اسرار حق را با کسان دیگر چه کار این دکانداری بوَد سودی در این بازار نیست
در میان روز و شب باشد برادر فَرقها بهرِ زندیقان سخن گفتن یقین مفهوم نیست
گفت پیغمبر که دینم می شود چندین فِرَق یک فرق را زان میان جز دین من در کار نیست
گو به صوفی بی مروّت با تمام فرق ها راه زندیقی گرفتی مذهبی در کار نیست
بهر دنیای دنی بدعت نهد صوفی یقین این نباشد راه دین، جز بر ضلالت راه نیست
کار نیکو ای برادر کار هر جبّار نیست نیست آن دانم یقین، هرگز به خور محتاج نیست
ای علی هر کس به استعدادِ خود کاری کند بهر ناپاکان جهان همچون شبِ یلداستی
هر کسی بهرِ مطاع خود دکّانی کرده باز طالب راه ضلالت غیرِ آن گمراه نیست
رزق باشد هر جَعَل را ای برادر پارگین طالب راه خدا جز مردمِ آگاه نیست
دیوان شهید-صفحه 48
توسط : شهید علی طاهریان