خطاب به آدم از جانب حق
یابن آدم خلق نکردم من عبث یابن آدم من فرو مَگذارمت
یابن آدم نعمتم شد بی عدد یابن آدم کن بهشت از من طلب
یابن آدم نعمتم را کن سپاس یابن آدم تا به چندی ناسپاس
یابن آدم نیستی در ذکر من یابن آدم تو نما کارِ حسن
یابن آدم صبر کن در طاعتم یابن آدم تو مکن معصیتم
یابن آدم نیستم غافل زِ تو یابن آدم می دهم روزی به تو
یابن آدم صبر از آتش بِه است یابن آدم کارهایت غفلت است
یابن آدم من نخواهم همدمی یابن آدم تا به کی در گمرهی
یابن آدم تو ضعیفی و حقیر یابن آدم تو ذلیلی و فقیر
یابن آدم تو گنه کردی بسی یابن آدم تا به کی اندر خَسی
یابن آدم من تو را باشم پناه یابن آدم دور باش از هر گناه
یابن آدم پرده ی خود، خود مَدَر یابن آدم جانِ خود از من بخَر
یابن آدم کارِ تو پوشیده نیست یابن آدم رزق ها از حیله نیست
یابن آدم راه دور است و دراز یابن آدم توشه ای بر خود بساز
یابن آدم تو به دنیا مایلی یابن آدم تو زِ عقبی غافلی
یابن آدم تا به کی هستی به خواب یابن آدم تو چه سان گویی جواب
یابن آدم تو به من داری نیاز یابن آدم بهرِ من بنما نماز
یابن آدم حب دنیا شد خطا یابن آدم ظلم و کین نبَود روا
یابن آدم تا به کی اندر هوس یابن آدم زود بشکن این قفس
یابن آدم هست مردن وعظ و پند! یابن آدم غفلت تو تا به چند
یابن آدم باش در خوف و رجا یابن آدم باش از کارم رضا
یابن آدم خنده ی تو بهرِ چیست یابن آدم عافیت بهرِ تو نیست
یابن آدم هست دنیا نوش و نیش یابن آدم آتشِ دوزخ به پیش
یابن آدم می شود عالم خراب یابن آدم هست دنیا چون سراب
یابن آدم کارِ تو گردد هوا یابن آدم مال و اولاد است بلا
یابن آدم نیستم من از تو دور یابن آدم تو شِنو آوازِ گور
یابن آدم چون زمین هستی نِگون یابن آدم کارهایت واژگون
یابن آدم عالم است فرمانِ من یابن آدم دست و پا گوید سخن
یابن آدم گر نترسی از عذاب یابن آدم می شود کارت خراب
یابن آدم گر نمی شد طفل و طیر یابن آدم گر نمی شد اهلِ خیر
یابن آدم آسمان می شد رَصاص یابن آدم می نمودم من عذاب
یابن آدم نیست زِ بهرم بهره ای یابن آدم بوده ای از قطره ای
یابن آدم ساعتی عُزلت گزین یابن آدم مردگان را هم ببین
یابن آدم ظاهری داری نِکو یابن آدم عقلِ تو نَبوَد نِکو
یابن آدم گر کنی از من سوال یابن آدم من ندارم زان ملال
یابن آدم عفو داری آرزو یابن آدم بی عمل نبوَد نِکو
یابن آدم من بَسی کردم عطا یابن آدم تو نمودی زان اِبا
یابن آدم از تو دیدم بس خطا یابن آدم درگذشتم زان خطا
یابن آدم گر کنم منعت زِ خیر یابن آدم تَلِه افتی همچو طیر
یابن آدم من نخواهم لَفحِ خلق یابن آدم نیست حاجاتم به خلق
دیوان شهید صفحات 36، 37
توسط : شهید علی طاهریان